برداشت آزاد

تکه هایی از ادراک ها، تصورات و تفکرات یک بنده خدا

برداشت آزاد

تکه هایی از ادراک ها، تصورات و تفکرات یک بنده خدا

برداشت آزاد

مطالب تکه هایی هستند از افکار نویسنده ی آن ها که به وسیله ی نقاط اتصال به یکدیگر پیوند می خورند.

آخرین برداشت ها
  • ۰
  • ۰

باسمه تعالی


یه خاطره ای دارم که شاید برای خیلی ها تعریف کرده باشم.

دوران راهنمایی و دبیرستان، با یه نفر خیلی صمیمی بودم و دوست ش داشتم. هنوزم دوست ش دارم ولی شاید اون خیلی من رو دوست نداشته باشه. تقریبا تموم وقت مون تو مدرسه با هم می گذشت. سال دوم دبیرستان بود، اگه اشتباه نکم. چند روز تحویل م نمی گرفت. باهام حرف نمی زد. در واقع از من فرار می کرد. بد جور قاطی کرده بودم. نمی فهمیدم چرا این طور رفتار می کنه. زیاد آزارش می دادم ولی می دونستم کارش دلیل دیگه ای داره.

بعد از یه هفته همه چیز دوباره عادی شد و به روال قبل برگشت. فقط من متوجه نمی شدم که تو این یه هفته چه اتفاقی افتاد. یادم نمیاد زیاد اصرار کردم یا نه ولی آخر دلیل یه هفته حرف نزدن ش رو بهم گفت. گفت "داشتم فکر می کردم. رفاقت ریشه اش از رَفَقَ است. معنی هم نشینی میده. با هر کس یه مدت نشست و برخواست داشته باشی رفیق میشه. ولی دوستی ادعای بزرگی ه. داشتم به این ادعا فکر می کردم."


***


این خاطره برام مهم ه. چون بار معنایی یه لغت مهم رو تو زندگی م عوض کرد.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی