برداشت آزاد

تکه هایی از ادراک ها، تصورات و تفکرات یک بنده خدا

برداشت آزاد

تکه هایی از ادراک ها، تصورات و تفکرات یک بنده خدا

برداشت آزاد

مطالب تکه هایی هستند از افکار نویسنده ی آن ها که به وسیله ی نقاط اتصال به یکدیگر پیوند می خورند.

آخرین برداشت ها
  • ۰
  • ۰

باسمه تعالی


هیچ وقت برای مسابقه دادن فوتبال بازی نکردم. البته بازی م چندان خوب نیست. معمولا هم بازی رو خیلی جدی نمی گیرم. برام مهم نیست که می بریم یا می بازیم. بازی بهمون میرسه یا نه یا مسائلی از این دست. فوتبال بازی کردن برام فقط یه بهونه است برای با هم بودن. با این وجود بعضی موارد تو فوتبال عصبانی م میکنه. اینکه یه هم تیمی داشته باشم که بازی رو خیلی جدی بگیره یا اینکه خیلی اهل بازی انفرادی باشه اعصاب م رو به هم میریزه.

امروز بعد از بازی اول فهمیدم که یکی که من نباید باهاش هم تیمی می شدم تو تیم مون هست یا من تو تیم شون هستم. بعد از بازی دوم سوم خواستم یه چیزی بهش بگم. گفتم، مهم نیست سخت نگیر. تصمیم گرفتم کظم غیظ کنم. بعد به ذهن م زذ حداقل یه تیکه ای بندازم که  هم متوجه کارش بشه هم نشون داده باشم که کظم غیظ کردم(!) پیش خودم گفتم که خاک بر سرت کنم با این کظم غیظ ت. گفتم حداقل تو جمعی که بعد از سالن میریم یه اشاره ی کوچیکی می کنم ولی دیدم روا نیست. خلاصه ش اینکه تو یه ساعت و خورده ای که سالن بودم بیشتر از ده دفعه سر زبون م اومد که یه چیزی بگم ولی خدا رو شکر مقاومت کردم.


***


ساکت بودن خیلی سخت ه. مخصوصا اگه حرفی که قراره زده بشه یه راز باشه یا حرفی باشه که ارزش آدم رو پیش دیگران بالا میبره. درست ه نباید ریا بشه ولی خب حداقل یه نفر  باید بدونه ما چه آدم گنده ای هستیم(!) حتی تو فیلم ها هم اگه نقش اول راز نگهدار باشه باز چند میلیون آدم رازش رو می فهمنن و می بینن(!)

  • ۹۳/۱۲/۲۰
  • عبدالله ناظری

گمنامی من مصداق متناقض نماست

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی