باسمه تعالی
تو سه سال راهنمایی یه معلم دینی و قرآن داشتیم که خیلی آدم آرومی بودن، البته در بیشتر مواقع. خیلی باهاشون رفیق نبودیم. خیلی از بچه ها هم دل خوشی ازشون نداشتن. یه اخلاقی داشتن که به یاد گرفتن بعضی چیزها خیلی اصرار می کردن هر چند که باعث زجر کشیدن بچه ها می شد! یادم میاد یه بار سر کلاس قرآن یه حدیث رو انقدر با هم دیگه تکرار کردیم تا حفظ شدیم. هنوز هم اون حدیث یادم مونده. حتی برخی از صحنه های کلاس قرآن اون روز رو هم به یاد میارم.
مَن قَرَاَ القُرآنَ وَ هُوَ شابٌّ مُؤمِنٌ اِختَلَطَ القُرآنُ بِلَحمِهِ وَ دَمِهِ
هر جوان مؤمنى که در جوانى قرآن تلاوت کند، قرآن با گوشت و خونش مى آمیزد
البته حدیث ادامه هم داره ولی ما حفظ ش نکردیم.
...وَ جَعَلَهُ اللّه عَزَّوَجَلَّ مَعَ السَّفَرَةِ الکِرامِ البَرَرَةِ ، وَ کانَ القُرآنُ حَجیزا عَنهُ یَومَ القیامَةِ
...و خداوند عزّوجلّ او را با فرشتگان بزرگوار و نیک قرار مى دهد و قرآن نگهبان او در روز قیامت، خواهد بود.
اصول کافی، جلد 2، صفحه 603
***
البته معلم مون تمام تلاش شون رو کردن تا ما این حدیث رو حفظ کنیم. ما هم حفظ کردیم. ایشون هم تونستن در راستای بالا بردن حفظیات ما قدمی بردارن. ولی دانی عالم بی عمل به چه ماند؟