برداشت آزاد

تکه هایی از ادراک ها، تصورات و تفکرات یک بنده خدا

برداشت آزاد

تکه هایی از ادراک ها، تصورات و تفکرات یک بنده خدا

برداشت آزاد

مطالب تکه هایی هستند از افکار نویسنده ی آن ها که به وسیله ی نقاط اتصال به یکدیگر پیوند می خورند.

آخرین برداشت ها

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «گمنامی من مصداق متناقض نماست» ثبت شده است

  • ۱
  • ۰
باسمه تعالی

Because the density of pure ice is about 920 kg/m³, and that of seawater about 1025 kg/m³, typically only one-tenth of the volume of an iceberg is above water. The shape of the underwater portion can be difficult to judge by looking at the portion above the surface. This has led to the expression "tip of the iceberg", for a problem or difficulty that is only a small manifestation of a larger problem.[+]

***

می خواستم یه مطلب بنویسم، بگم که باید کمتر نوشت. بگم که خوب ه که ننوشته های آدم زیاد باشه. بعدش می خواستم از کوه یخ مثال بزنم.
خب الحمدلله خلاصه شد. فقط کافی به جای problem بذارین آدم، شخصیت یا مرد.
  • عبدالله ناظری
  • ۰
  • ۰

باسمه تعالی


طبق روال هر سال مراسم شب شهادت مسجد به عهده ی دایی م بود. ما هم طبق روال هر سال تو این هئیت حضور داشتیم. به فاصله ی دو نفر از سمت چپ م، یه پسر بچه نشسته بود. ظاهرش می خورد که دوره ی اول دبیرستان (بخونین راهنمایی) باشه. با میکروفن بی سیم ور می رفت تا برای سخنران آماده ش کنه.

روضه شروع شد. روضه خون هنوز دو بیت هم نخونده بود. صدای هق هق و زجه ی پسر بچه بلند شد. یه کم که روضه جلوتر رفت می شد صدای لطمه زدن ش رو هم شنید.

قبول دارم بچه ست و دل پاک و معصومی داره. رقیق القلب ه. هنوز مثل من نشده (و ان شا الله که هیچوقت هم نمیشه). اما برای من، با این سن م تشخیص دادن صدای گریه ی زورکی و زجه ی تصنعی کار سختی نیست.

(حرف زدن در مورد مراسم و اتفاق هاش، بعد از هیئت کار جالبی نیست. من هم این ماجرا رو فقط همین جا نقل کردم.)

(کلا سعی می کنم کاری به اتفاق ها و آدم های داخل مراسم نداشته باشم ولی این دفعه نتونستم)


***


قصدم این نبود بگم پسر بچه کار بدی کرده، که از منظری کارش رو خوب هم می دونم. آسیب شناسی هیئت هم نکردم که در این حد و اندازه ها به هیچ وجه نمی گنجم. خواستم مقدمه ای بنویسم تا بگم خیلی مواقع (و شاید یشتر مواقع) بهتره که بی سر و صدا بود و چراغ خاموش رفتار کرد. تو هیئت، تو کار، تو درس خوندن، تو مشکلات، تو رفاقت یا حتی تو محبت*. آدم های چراغ خاموش معمولا آدم های محکم تر و ارزشمندتری هستن.

یکی از مشکلات جدی ای که با این نوع وبلاگ نویسی (جوری که معمولا خودم می نویسم) دارم اینه که ناقض "چراغ خاموش" ی ه. من به صورت عادی آدم چراغ خاموشی نیستم. وبلاگ نویسی هم این موضوع رو تشدید می کنه. همین موضوع خیلی مواقع باعث شده وبلاگ رو ببندم.


*تو محبت همیشه نباید چراغ خاموش بود. حدیث داریم.

  • عبدالله ناظری
  • ۰
  • ۰

باسمه تعالی


هیچ وقت برای مسابقه دادن فوتبال بازی نکردم. البته بازی م چندان خوب نیست. معمولا هم بازی رو خیلی جدی نمی گیرم. برام مهم نیست که می بریم یا می بازیم. بازی بهمون میرسه یا نه یا مسائلی از این دست. فوتبال بازی کردن برام فقط یه بهونه است برای با هم بودن. با این وجود بعضی موارد تو فوتبال عصبانی م میکنه. اینکه یه هم تیمی داشته باشم که بازی رو خیلی جدی بگیره یا اینکه خیلی اهل بازی انفرادی باشه اعصاب م رو به هم میریزه.

امروز بعد از بازی اول فهمیدم که یکی که من نباید باهاش هم تیمی می شدم تو تیم مون هست یا من تو تیم شون هستم. بعد از بازی دوم سوم خواستم یه چیزی بهش بگم. گفتم، مهم نیست سخت نگیر. تصمیم گرفتم کظم غیظ کنم. بعد به ذهن م زذ حداقل یه تیکه ای بندازم که  هم متوجه کارش بشه هم نشون داده باشم که کظم غیظ کردم(!) پیش خودم گفتم که خاک بر سرت کنم با این کظم غیظ ت. گفتم حداقل تو جمعی که بعد از سالن میریم یه اشاره ی کوچیکی می کنم ولی دیدم روا نیست. خلاصه ش اینکه تو یه ساعت و خورده ای که سالن بودم بیشتر از ده دفعه سر زبون م اومد که یه چیزی بگم ولی خدا رو شکر مقاومت کردم.


***


ساکت بودن خیلی سخت ه. مخصوصا اگه حرفی که قراره زده بشه یه راز باشه یا حرفی باشه که ارزش آدم رو پیش دیگران بالا میبره. درست ه نباید ریا بشه ولی خب حداقل یه نفر  باید بدونه ما چه آدم گنده ای هستیم(!) حتی تو فیلم ها هم اگه نقش اول راز نگهدار باشه باز چند میلیون آدم رازش رو می فهمنن و می بینن(!)

  • عبدالله ناظری
  • ۰
  • ۰

راز نگین سرخ

باسمه تعالی


پشت کتاب این طور نوشته،


حضرت علی (علیه السلام) : إنْ قَدَرْتُم أنْ لا تُعْرَفوا فافْعَلوا

اگر می توانید ناشناخته [گمنام] بمانید، پس چنین کنید.


در میان فرماندهان بزرگ و اسطوره های دفاع مقدس، محمود شهبازی را می توان مدرس و معلم بزرگ نهج البلاغه دانست. فتح لانه جاسوسی آمریکا، فتح المبین، فتح خرمشهر، شاید ردی از این عارف عنوان گریز را بجای بگذارد. اما فتح الفتوح او، رسیدن به قله ی گمنامی است. ...

  • عبدالله ناظری